آمیتریسآمیتریس، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

ثبت لحظاتی سخت شیرین

مریضی پدر بزرگ

دخترک شیرینم.... این روزها پدر بزرگ بیمار شده... و من غمگینم... روزهای اول خیلی خیلی غمگین بودم اما وقتی به داعی مهدی گفتم منم حقم که بدونم بابا چقدر حالش بد ! و اون بهم گفت" خوب قبول کن تو از ما شکننده تر هستی!" یهو دلم ریخت.... گفتم اگر روزی من همین مشکل و پیدا کنم... تو حتی برادری نداری که مراقبت باشه ! و این شد که تصمیم گرفتم قوی باشم.... آنقدر قوی که خیالم راحت باشه بعد رفتنم برات الگوی خوبی بودم.... امیتریس.... خیلی دوستت دارم ...
10 بهمن 1402
1